دیگــر
بهار هم ســر حالم نمی كندچیزی شبـیــه گریه زلالم نمی كند پاییز زرد هم كه خجــالت نمیكشدرحمی به باغ رو به زوالــم نمی كندآه ای خدا مرا به كبوتر شدن چه كار؟!وقتی كه سنگ،رحم به بالم نمی كندمبهوت مانده ام كه چرا چشمهای شب
دیگر اسـیر خواب و خیالم نمی كند... این اولین شب است كه بوی خیال تودرگــــیرِ فكـرهایِ محـالم نمی كند.حالا كه روزگار قشنــــگ و مدرنتـانجز انفـعـــال شـامل حالـم نمی كند،باید به دستهای مسلّح نشان دهمحتی سكـوت آیـنـه لالـم نمی كند.ـ فرهاد صفریان ـ + نوشته شده در یکشنبه نوزدهم فروردین ۱۴۰۳ ساعت 14:21 توسط زارع | مثنوی 32 بیتی الفبا....
ما را در سایت مثنوی 32 بیتی الفبا. دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : siahkhan بازدید : 5 تاريخ : پنجشنبه 30 فروردين 1403 ساعت: 15:06